یادداشت پرستو آزادفر/ افق لرستان، پیشانی بندی در دست داشت ،لبیک یا حسین بر روی آن هک شده بود،لرزه بر دستانش، بستن گره را برایش مشکل می کرد…
سرعت خود را بیشتر کردم تا به او برسم
صدای نفس ،نفس زندهایم به گوشش رسید …
با نگاهی خسته دستش را به سویم دراز کرد ،گرد و غبار راه تمام صورتش را در بر گرفته بود ،در میان این همه خستگی، شور و عشقی بی مثال، پنهان شده بود…
آهی از عمق وجود کشید …!!!
صدایش می لرزید ،خس خس ته گلویش نجوای هزاران موسیقی را در خود پنهان کرده بود …
با خود گفتم : از او بپرسم با این سن و سال چرا چنین فشاری به خود می آوری
که او پیش دستی کرد و گفت: عشق پیر و جوان نمی شناسد …
من عاشقم ،عاشق راهی که مملو از آزادگی و آزادمردی باشد،راهی که ظلم را محکوم میکند و به مظلوم قدرت مبارزه میدهد!!!
اگر عاشق باشی حسین چراغ را می شود ،اگر عاشق باشی حسین تسکین روح می شود…
عمری از خالقم گرفته ام و دیگر به پایان راه رسیده ام ،روزها و شب ها چشم به راه حقی هستم ،که مرا به سرای جاوید هدایت کند..
این راه که در آن قدم میگذاری، مملو از انسان سازی و شهوت سوزیست،شهوت قدرت،شهوت لذت،شهوت شهرت،در این راه پلیدی و سیاهی بی معنی می شود و چشمانمان جز پاکی و صداقت چیزی دیگر نمی بیند..!!!
امروز اربیعین حسینی است …!!!
حسینی که راه را از بی راهه تشخیص داد تا قرن ها ماندگار شود …!!!
حسین ،من را به خود و تو را به من جلب کرده است ،حسین آیینه ایست که خود را در آن میتوان دید، هر نگاه که بر خود میکنی لحظه ای درنگ کن تا به این سخن نزدیک شوی وَإِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ«قطعا تو بر خلق و خو ی عظیم هستی»
هر قدم که بر این راه می نهیم تصویری از اخلاص و پاکدامنی بر پیشانی ما هک می شود …!!!
از عاشورا تا اربعین هر قدم یک خانه است،خانه ای تا ابدیت ،هر نگاه یک عمر را به تصویر میکشد ،از پیر تا جوان راه را دریافته اند و خود را خادم حسینی میدانند که احقاق حق را از اوجب واجبات می دانست …
اگر با حسین باشی هیچ گاه از حق فاصله نخواهی گرفت و پندار نیک را به کردارنیک گره میزنی تا ظالمان در تاریکی درون خود نابود شوند…