اختصاصی / پایگاه خبری افق لرستان، آن موجود سراسر تنفر در کالبد خود نمیگنجید ،شیطان تمام سلولهای بدنش را احاطه کرده بود تا او را برای بدترین ظلم تاریخ پرورده کرده باشد…!!!
شمر بن ذی الجوشن با نامه ای که از عبیدالله بن زیاد داشت از “نخیله” که لشکرگاه و پادگان کوفه بود با شتاب و پیش از ظهر پنجشنبه نهم محرم وارد کربلا شد ،او که در پوست خود نمیگنجید از شور و اشتیاق ، سرمست قدرت ،نامه عبیدالله را برای عمر ابن سعد قرائت کرد…!!!
ابن سعد سراسیمه و هراسان رو به شمر گفت: وای بر تو ! خدا خانه ات را خراب کند شمر تاریک دل ! چه پیام زشت و ننگی برای من آورده ای …؟
به خدا قسم ! تو عبیدالله را از قبول آنچه من برای او نوشته بودم بازداشتی و منصرف کردی…!!!
شمر هدفی جز جنگ و کشتن امام حسین ع در سر نداشت ، اطرافیان و لشکریان شمر بن ذی الجوشن ، پست ترین و منفور ترین اشخاص تاریخ بودن ، چهرهایی همچون سنان ابن انس، حرمله بن کاهل اسدی،حُصَین بن نُمَیر تَمیمی،شَبَث بن ربعی، خولی و هزاران سرسپرده دیگر…!!!
شمر با امان نامه ای که از عبیدالله ابن زیاد گرفته بود ، در برابر یاران امام حسین علیه السلام ایستاد، فریاد کشید: «پسران خواهر ما کجا هستند؟» منظور او حضرت عباس علیه السلام و برادران ایشان یعنی عبدالله، عثمان و جعفر بود که برای ایشان امان گرفته بود…!!!
سپس حضرت عباس علیه السلام و برادرانش پاسخ دادند و فرمودند: «دستت بریده شود ای شمر. امان‌نامه آورده‌ای؟ خداوند تو و امان‌نامه‌ات را لعنت کند. این دشمن خدا! از ما می‌خواهی که برادرمان حسین علیه السلام فرزند فاطمه زهرا سلام‌الله علیها و رسول خدا صلوات‌الله‌علیه را رها کنیم و به فرمان لعنت شدگان و فرزند لعنت شدگان درآییم؟ هرگز! آیا ما در امان باشیم و فرزند پیغمبر را امانی نباشد؟!»
در این روز اعلام جنگ شد که حضرت عباس علیه السلام امام حسین را باخبر ساخت، امام حسین ع فرمود : ای عباس ! جانم فدای تو باد ، بر اسب خویش سوار شو و از آنان بپرس چه قصدی دارند…؟
حضرت عباس علیه السلام رفت و خبر اورد که اینان میگویند : یا حکم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ و مرگ باشید…!!!
به قلم مسعود طولابی
ادامه دارد…
