یادداشت مسعود طولابی: اما این مهم زمانی ضربه خود را به جامعه وارد میکند ، که عامل به وجود آمدن تزلزل در کالبد زیرین آن شود .
برخی اشخاص که به شخصه سنبل شکست های فراوان، عدم توان ،عدم تصمیم گیری ،رسیدگی به هدف مشخص و … در تمام عرصه های زندگی خود هستند ، با منّیت فراوان پشت نقابی پنهان و ساختگی به خود این اجازه را می دهند که با قدرت کاذب پرچم دار رفع مشکلات و مطالبه گر سازندگی جامعه در تمام سطوح باشند…!!! البته چنین حرکتی زمانی بسیار قابل قبول و پسندیده است که شخص در این خصوص مطالعات ، آموزش ، و تحقبقات گسترده ای کرده باشد.
پارادوکس، متناقضنما یا ناسازنما به هر نتیجهای گفته میشود که با گزارههایِ قبلیِ گفته شده ،در همان نظریه یا دستگاه نظری، یا با یکی از باورهای قوی پیشزمینه، شهود عقلی یا باور عمومی در تناقض باشد.
(برداشت آزاد) در این جوامع بسیاری افراد دارای تناقض هستند، جالب اینکه بعضاً مشاهده می شود که عده ای روشنفکر ، ولی همچنان با افکار قدیمی و چندین سال پیش زندگی می کنند ، ایشان نتوانستند تغییر را بپذیرند و در پوسیدگی افکار خود جامعه مدرنی تصور میکنند …!!!
چرا؟ چون شیب جدید خیلی سریع بوده و شخص نتوانسته با شرایط حاکم جامعه خود را همسو و هماهنگ کند …!!!
و این خود نتیجه ی پیدایش دوگانگی و یا چندگانگی رفتاری و تناقض شخصیتی در این جوامع می باشد.
در جامعه ی امروز ما نیز برخی افراد هستند که بعضا در جایگاهای گوناگون و مسئولیت های سرنوشت ساز فعالیت می کنند ،و دچار عارضه پارادوکس شخصیتی و تناقض گویی های افراط محور شده اند .
ایشان با استفاده ابزاری از فن آوری جدید ،نوع خاصی از برخورد اجتماعی را ترویج می دهند که نمیتوان آن را سازنده خطاب کرد.منکر و رد کننده استفاده های مفید و قابل توجه فضای مجازی (اینستاگرام ، فیس بوک ، توییتر ، لاین ، وایبر و …) نیستیم، اما استفاده ابزاری از این برنامه ها به شکل قابل توجه ای تبدیل به نقابی فریبنده شده است.
بطوریکه فرد یا اشخاصی تناقض های شخصیتی خود را پنهان کرده و چهره ای موجه و قابل قبول از خود به منصه ظهور می گذارند !!! ایشان بی شک فعالیت ها و سیاست های اجرایی خود را کامل و بدونه نقصان می پندارد زیرا حرکات و سکنات خود را در عمق جامعه با حضور گسترده و مستقیم مردم به اجرا نمی گذارد بلکه پشت دوربین تلفن همراه خود همراه با فیلترینگ های فریبنده ابراز وجود میکند…!!!
و همیشه حق را به خود و در برخورد با منتقدان حق بجانب و تند مزاجی را سر لوحه کار قرار می دهد، البته در مسیر یاوران و هم فکرانی نیز پیدا خواهد کرد زیرا جامعه بر این باور، تربیت و بازسازی شده است البته باید در نظر داشت
بدون شک و یقیناً این مسیر کوتاه و بی حاصل می باشد ،
چرا که، با توجه به نداشتن ثبات در تصمیم گیری ، تناقضات فراوان روحی روانی، در بحث اجراییِ آن ، محکوم به شکست می باشد!!!
البته باعث تآسف است که هیچگونه سیستم یا دستگاه بازدارنده ای وجود ندارد تا قبل از اعتماد و گماردن به مسند، این اشخاص را شناسایی و از لطمه زدن ، به زیرساختهای مهم و سر نوشت جامعه جلوگیری نماید !!!
اگر با جدیت بخواهیم از این فضای خودساخته که متعلق است به تالمات روحی روانی خارج شویم ،باید با ارائه آموزه های صحیح از جمله آموزش مبتنی بر تنظیم هیجان ، برای افراد جامعه حتی بطور رایگان، بسترسازی را احیا کرد تا جامعه به مسیر صحیح و سازنده خود سوق پیدا کند.